حکایت

حکایت

حکایت هایی از پدر پدرم
حکایت

حکایت

حکایت هایی از پدر پدرم

مصیبت

بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد.

پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی.

گفت : ای پدر فرمان تو است ، نگویم ولیکن خواهم مرا پر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست ؟

گفت : تا مصیبت دو نشود ، یکی نقصان مایه و دیگری شماتت همسایه.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.