حکایت

حکایت

حکایت هایی از پدر پدرم
حکایت

حکایت

حکایت هایی از پدر پدرم

میدان جنگ

شخصی با کمان بی تیر به جنگ می رفت که اگر تیری از جانب دشمن بیاید بر دارد.

گفتند:<<شاید نیاید؟>>

گفت:<<آن وقت جنگ نبود.>>

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.