شخصی بر بالای ابو العیناء که جایی را نمی دید ایستاده بود. ابواعیناء یک مرتبه متوجه حضور او شد وپرسید:<<کیستی؟>>
مرد گفت:<<از اولاد آدم!>>
ابوعیناء گفت:<<مرحبا به تو، خدا تورا طول عمر موهبت کند، چه مرا گمان بود که این نسل از روی زمین بر افتاده است!