دوستان ملا که خرش را به اندازه خودش میشناختند ، موجه شدند که روز به روز ضعیف تر میشود. روزی به ملا گفتند : ملا ، مگر به خرت غذا نمیدهی که اینقدر ضعیف شده؟
ملا گفت : چرا ، شبی دو من جو از من جیره میگیرد.
دوستانش گفتند : پس چرا اینقدر لاغر شده ؟
ملانصرالدین گفت : هی بسوزه پدر نداری ، بیچاره خرم جیره یک ماهش را از من طلبکار است.